کد خبر 258767
۶ تیر ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۸

نامه‌نگاری در دوران اسارت چگونه بود؟

نامه‌نگاری در دوران اسارت چگونه بود؟

اگر دریافت نامه ای میتوانست مایه دل خوشی اسیر شود گاهی در قوانین خود ساخته عراقی ها چنان بالا و پایین میشد که دل نویسنده و خواننده را خون می کرد حداقل دو یا سه ماه و گاهی بیشتر از این مدت باید صبر میکردی تا عراقی ها اجازه بدهند نیروهای صلیب سرخ به اردوگاه بیایند و بعد انتظار بکشی که آیا نامه ای از خانواده داری یا نه؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ در کتاب «عمو علاالدین» که انتشارات پیام آزادگان آن را به رشته تحریر درآورده است؛ سید جمال الدین زهرایی یک ناداستان را در قالب نامه روانه بازار کرده است تا نشان دهد که چگونه نوشتن یک «نامه» به ظاهر ساده در دوران اسارت از چه پیچیدگی‌هایی برخوردار بود و افراد باید برای ارتباط با عزیزان خود چه زجرهایی را متحمل می شدند.

در برشی از این کتاب ویژگی های نامه های اسارت را می خوانیم: « اکثر رزمندگان بسیجی به تنها چیزی که حین مأموریت خود به آن فکر نمیکردند اسارت بود که اگر روزی به آن مبتلا شدند چگونه از حقوق اسارتی خود در برابر دشمن دفاع کنند، آن هم چه دشمنی؛ رژیم بعث عراق که با ملت و نظام جمهوری اسلامی ما سر جنگ داشت از ناحیه آمریکا و عربستان و اسرائیل حمایت میشد و ظاهری متفاوت با باطن خود داشت به عنوان یک حزب مردمی تبلیغ میکرد و از اسلام و عدالت سخن می گفت و رهبر آن صدام خود را سردار قادسیه میخواند و در توجیه تجاوزش به کشور ما آن را مقابله یک کشور اسلامی و عربی با یک حکومت غیر دینی میدانست و با این روش مردم کشورش را فریب میداد. ایرانیان را آتش پرست میخواندند و اسرای ایرانی را با لفظ «مجوس» صدا میزدند.

اگر اسیری به مقابله برمیخاست و با نماز و روزه و دعا و .... قصد داشت که عملاً به عراقی ها نشان دهد آنها در اشتباه هستند نگهبانهای عراقی مانع برپایی چنین جلسه و مراسمی میشدند و میگفتند اینها ویژگی های ظاهر سازی و برای فریب کاری است شما جنگ طلب هستید و با خواندن قرآن و نماز و مراسم عزاداری مثل ماه محرم تنها به ریاکاری میپردازید.

نامه‌نگاری در دوران اسارت چگونه بود؟

 کارهای شما نمایشی است با همین دلایل واهی از تشکیل نماز جماعت و خواندن دعا و برگزاری جلسات دینی ممانعت میکردند. اگر هم دور از چشم آنها چنین مراسمی برپا میشد و بعد به گوششان میرسید با حساسیت زیاد دنبال کسانی بودند که در برنامه ریزی و اجرای جلسه نقش داشتند عقوبت آن ضرب و شتم شدید بود یا برای مدتی باید زندان انفرادی را تحمل میکردند با قرار گرفتن در چنین موقعیت و جوی که از در و دیوارش اضطراب و نگرانی میبارید و از هر سو تهدید خودنمایی میکرد آیا احقاق حق معنی داشت؟ البته عراقیها در برنامه های تبلیغاتی و مصاحبه ها و در تیترهای روزنامه حزب بعث اسرای ایرانی را مهمان و خود را میزبان آنها معرفی می کردند اما در حقیقت و عمل واقعیت چیز دیگری بود هر روز دنبال بهانه ای میگشتند تا به هر شکلی برنامه شکنجه و اذیت و آزار را نسبت به  زندانیان جنگی خود اعمال کنند. گرسنگی و کمبود غذا که برنامه هر روزه بود تهدید و تفتیش و توهین و تحقیر و عدم امکانات پزشکی و بهداشتی و حتی آب گرم برای حمام کردن ناراحتی ها را دو چندان می کرد.

با چنین جو حاکم و سراپا خشونت ارسال نامه بین خانواده و اسیر هم تابع این چالشها میشد. اگر دریافت نامه ای میتوانست مایه دل خوشی اسیر شود گاهی در قوانین خود ساخته عراقی ها چنان بالا و پایین میشد که دل نویسنده و خواننده را خون می کرد حداقل دو یا سه ماه و گاهی بیشتر از این مدت باید صبر میکردی تا عراقی ها اجازه بدهند نیروهای صلیب سرخ به اردوگاه بیایند و بعد انتظار بکشی که آیا نامه ای از خانواده داری یا نه؟ اگر اتفاق خاصی پیش نمی آمد و نامه ای برایت می آوردند تا از اوضاع و احوال خانواده و سایر آشنایان پس از یک مدت طولانی و سوخته شدن خبرهای احتمالی نامه و مصرف گذشته موارد نگاشته شده باخبر شوی به شرطی که نامه از زیر تیغ اداره تفتیش استخبارات بغداد به خیر عبور کرده یا همان اداره سانسور مهر «مسموح» یعنی مجاز را بر آن زده باشند. جایی که نامه ها را بازخوانی میکردند بستگی به سلیقه و برداشت و حال خوب و بد کنترل کننده داشت که چه ایرادی از متن و نوشته نامه بگیرد و اجازه ورود به اردوگاه را بدهد یا ندهد. آیا اسیر بیچاره بعد از چند ماه چشم انتظاری خبری از خانواده اش دریافت میکند؟

آن ایام نیروهای منافقین به عراق و صدام پناه آورده بودند و برای خوش خدمتی به میزبان خود از انجام هر کاری دریغ نمیکردند. منافقین در کنار واحد تفتیش عراقیها یاری کنندگان نیروی حزب بعث در این امر بودند و در بازخوانی نگارش و ترجمه مطالب نامه ها جزئی از آن اداره سانسور به حساب می آمدند؛ مثلاً قسمتی از نوشته نامه را خط می زدند حذف میکردند یا چیزی به آن اضافه میکردند وقتی اسیر نامه اش را دریافت میکرد و میدید سه الی چهار سطر از آن خط خوردگی شدید دارد به فکر فرو می رفت که خانواده اش چرا ابتدا نوشته اند و بعد این چنین خط زده اند؟ خود این دستاویزی برای اذیت شدن فکری و روحی او میشد یا مطلبی را به نامه افزوده بودند؛ مثلاً خبر ناگواری از فوت یا تصادف و .... یکی از اعضای خانواده که با ظرافت خاصی نوشته شده بود بیچاره اسیر با این خبر ناگوار می سوخت و میساخت اما بعد از چند ماه در نامه های بعدی متوجه میشد موضوع صحت نداشته است و بعثی ها با مشاوره و کمک منافقین آن را به متن اضافه کرده اند اینها میتوانست موجب افسردگی و اذیت و آزار اسیر بشود که هدف دشمن بعثی هم همین بود.

شیوه دیگری که برای برهم زدن آرامش اسرا به کار می بردند نگهداری یا از بین بردن نامه هایی بود که از طرف خانواده و آشنایان برای آنها ارسال میشد. برای تنبیه کردن نیاز نبود که همیشه چوب و شلاق و فحاشی باشد تحریم کردن با حذف نامه هم نوع دیگری از شکنجه روحی به حساب می آمد. حال اگر بخواهیم یک مقایسه اجمالی بین چگونگی ارسال و دریافت نامه اسارتی را با دنیای ارتباطات و علم فناوری و اینترنتی این روزها داشته باشیم متوجه اهمیت موضوع و تأثیرات فراوان مثبت و منفی آن بر اسیر و خانواده اش میشویم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha